دومین روز کاری
امروز دومین روز کاریم بود...
دیروز که خیلی خسته شدم و وقتی رسیدم خونه فقط خوابیدم...
امروز خداروشکر سرحالم
اصلا از رشتم خوشم نمیاد......
دلم نمیخواد تو محیط بیمارستان کار کنم اما خب باید کار کنم چون دیگه وقتشه مستقل شم
تو بخش ارتوپدی هستم ..بخش خوبیه بچه کوچولو زیاد داره...
دیروز داشتم از یکیشون خون میگرفتم همش با التماس و گریه میگفت خاله توروخدا نه! اما من کاملا بی احساس بودم و هیچ توجهی بهش نکردم و کارمو انجام دادم...
امروز یه خانوم پیر همش می گفت توروخدا به من قرص بده سرم درد می کنه دلم درد میکنه...تو ایران فرهنگ بدی که جا افتاده همه فکر میکنن هرچی دارو بیشتر بخورن حالش بهتر میشه...
اینم عکس محل کارم
راستی اون امتحانم که گفتم سخته حجمش زیاده عکس جزوشم گذاشته بودم اینجا 14.5 شدم
یادش بخیر تو دبیرستان 19 گرفتن برام حکم شکست در زندگی رو داشت..
آخیییییییییییییی.......ایششششششالا تو همه ی کارات بهترین باشی عزیزم[ماچ]
به به!!!! مبارکا سعی کن خودتو به کارت علاقخ مند کنی وگرنه نمیتونی ادامه بدیش امیدوارم همیشه موفق باشی جونممم
تازه دیده شده که خودشون واس خودشون دارو تجویز میکنن[نیشخند] اره واقعا حالا 14 هم که میشی ذوق میکنی...[نیشخند]
منم از کار تو محیط بیمارستان بیزارم همین طور از پزشکی
پس بلاخره پرستار شدی. خوبه حالا من برم ماشینو بردارم چپ کنم پرستارمون شی[نیشخند]
وووووا چرا دیوونه ؟!!!!!! خیلیا هستن که خیلی درسخوندن ولی هنوز بیکارن قدر کارتو بدون !!!!
ولي بجاش كلي ثواب داره كارت ... خدا قبول كنه ازت خانومي ... :*
سلام..فقط از روی تجربه میگم..سع کن تو محل کار هم از زندگی لذت ببری و شاکر باشی...اینه رمز پیروزی..موفق باشید[لبخند]
همون حرفایی بقیه زدن + موفق باشی + پرستار نمونه بشی + هرچی خودت دوس داری بشی
چند نفر تا الان کشتی هان زود اعتراف کن برای هپاتیت بود دختره داشت هوا تزریق میکرد از این تازه واردا بود 500 نفر (دختر) هم فقط نگاه میکردن تا یاد بگیرن اصلن ی وعضی بود